سلام
توي اين بلاگ ميخوام شعرايي كه براي دل خودم گفتم رو بنويسم اميدوارم خوشتون بياد.
گاهی گمان نمیکنی و میشود
گاهی نمیشود که نمیشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست!
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای ازسنگ میشود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود
شبای با تو بودن،شبای عشق و لذت
روزای بی تو بودن،روزای بغض و نفرت
لحظه ی باهم بودن،تو کوچه های خلوت
عطر نفسهای تو؛تو کوچه های غربت
لاله های واژگون،سرخی دشتهای خون
شقایقهای عاشق،مسافر دقایق
تو و من و تنهایی،عشق و شب و رهایی
پر زرد قناری، لطافت لالایی
همه خاطره هامون ،همه عشق و صفامون
همه مثل یه خواب بود،همش یجور سراب بود
تو که رفتی وفا مرد،بهار عشق و باد برد
خزون اومد دوباره،اطلسیا رو آب برد
قرارهای زنده رود،قدم زدن تو صدوق
چه لحظه ی بدی بود ،خنده های غم آلود
آبٍ انارٍ دونه، معجونای نمونه
چه خاطراتی داشتیم ،اینا یادت میمونه؟
بازی ساعت شنی،شعر غم مولوی
عکسای بچه بازی،خنده های نانازی
خاطره ها فنا شد،زمونه بی وفاشد
باید برم نمونم، سخته برات میدونم
شعر غمه تو خونم، خداحافظ میخونم.....
قالب جديد وبلاگ پيچك دات نت |